یا زهرا ...
خیلی وقت بود که توی منطقه عملیات محرم مشغول تفحص شهدا بودم. دیگه عشایر منطقه منو
می شناختند و اگه پیکر شهیدی رو می دیدند ، خبرم می کردند. یک روز یکی از عشایر چوپان به
نام غلامی تماس گرفت و گفت : سه تا شهید پیدا کردم. سریع بیا جنازه ها رو ببر.
گفتم باشه میام. گفت : نه الان خودتو برسون ، کارت دارم. تعجب کردم که چرا این قدر اصرار می کنه.
خودمو رسوندم به جایی که گفته بود. سه تا شهید رو دیدم. غلامی گفت چند وقت پیش ، این شهدا
رو اینجا دیدم. هر وقت خواستم به شما زنگ بزنم بیاید ، موفق نشدم ، تا اینکه دیشب توی عالم
خواب ، خانمی رو دیدم که البته اجازه نگاه کردن به صورتش رو نداشتم.
ایشان به من فرمود : چرا تماس نمی گیری بیایند بچه های مرا ببرند؟
از خواب بیدار شدم. حیرون بودم. نمی دونستم این خانم کی بودکه اومده بود به خوابم. خواب را برای
مادرم تعریف کردم گفت : اون خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) مادر شهداست ، سریع برو به مأمور
تفحص منطقه بگو بیاد و شهدا رو ببره.
اینو تا حالا جایی نخونده بودم
شـــــــهید گمنــــــــام سلام....
روحمان با یادشان شاد